معنی استخوانی در قفسه سینه
حل جدول
جناغ
استخوانهای قفسه سینه
دنده
استخوان قفسه سینه
دنده
استخوانی در بالای سینه
ترقوه
فارسی به آلمانی
Brust (f), Brustkasten (m), Kiste (f), Lade (f)
فرهنگ فارسی هوشیار
فارسی به ایتالیایی
torace
فرهنگ عمید
وسیلهای بهصورت طبقهطبقه برای گذاشتن کتاب یا چیزهای دیگر،
آنچه مانند قفس باشد،
* قفسهٴ سینه: (زیستشناسی) قسمت بالای بدن انسان از زیر گردن تا بالای شکم شامل دندهها که قلب و ریتین در آن قرار دارد، قفس سینه، صندوقۀ سینه،
* قفسهٴ صدری: = * قفسه سینه
لغت نامه دهخدا
قفسه. [ق َ ف َ س َ / س ِ] (اِ) قفس کوچک. (ناظم الاطباء). || گنجه. اشکاف. دولاب.
- قفسه ٔ منار، سطح مشبک بالای منار که مؤذن در آنجا می ایستد. (ناظم الاطباء). نشیمنی که بالای منارباشد، و آن را گلدسته نیز گویند. نعمت خان عالی در محاصره ٔ حیدرآباد آورده: مناجاتیان ترقی مراتب و مناصب رشته های درازتر از طول امل گذاشته بر کنگره ٔ حصار چون مؤذن بر قفس منار بالا رفته ندای حَی ّ علی الیورش و اذان الجراءهُ خَیر مِن َ الجبن دردادند. (آنندراج).
- قفسه ٔ سینه، صندوقه ٔ سینه. رجوع به صندوقه ٔ سینه شود.
استخوانی
استخوانی. [اُ ت ُ خوا / خا] (ص نسبی) منسوب به استخوان. از استخوان. عظمی:
خبر داری ای استخوانی قفس
که جان تو مرغی است نامش نفس.
سعدی.
فرهنگ معین
معادل ابجد
1702